کلید واژه: ثابت و متغیر، نوگرایی، اندیشه‌ی جاودانگی و ملاک‌‌‌‌های آن
 اشاره: از نظر ما مسلمانان، اسلام دین جامعی است که تمام نیازمندیهای مادّی و معنوی، فردی و اجتماعی در آن پیش بینی شده است: ﴿ ما فَرّطنا فی الکتابِ مِنْ شَیءٍ ﴾ (۱) «در کتاب (قرآن یا لوح المحفوظ) هیچ چیز را فرو گذار نکرد‌‌‌ه‌ایم (و همه چیز را ضبط و به همه چیز پرداخت‌‌‌ه‌ایم)». ﴿ وَ نَزَّلنا عَلیکَ الکتابَ تِبیاناً لِکُلِّ شیءٍ ﴾ (۲) «و ما این کتاب (آسمانی را) را بر تو نازل کرد‌‌‌ه‌ایم که بیانگر همه چیز است». تعبیر «مِن شَیءٍ» و «لِکُّل شَیءٍ» در قرآن به معنای اموری به کار رفته که انسان در زمینه‌ی بندگی و رسیدن به کمال و توسعه‌‌‌ی شخصیت بدان‌ها نیازمند است، ولی در باب پیش آمدهای زمان، اسلام فقط به تحصیل دانش‌‌‌‌های مفید دعوت نموده و توسعه و گسترش فرهنگ اسلامی‌و انسانی را خواستار شده است، پرپیدا است که وسایل گسترش و شیوه‌‌‌ی تحصیل، نسبت به شرایط زمانی و مکانی تغییر می‌‌‌یابد و دگرگون می‌‌‌شود. قرطبی در تفسیر «مِن شَیءٍ» می‌‌‌گوید: «یعنی تمام امور دینی مبنا و دلیل قرآنی دارند؛ خواه مفصّل و مشروح یا مجمل و کوتاه که پیامبر -صلی الله و علیه و سلم- آن‌ها را تشریح فرموده است و خواه دلیل اجماع یا قیاس که با نصّ کتاب مشروعیت آن‌ها ثابت شده است». (۱) سعدی نیز تبیان بودن قرآن را اینگونه تفسیر می‌‌‌کند: «منظور از تبیان، روشنگری اصول و فروع دین و احکام دنیا و آخرت و نیازهای بندگان است که با الفاظی واضح و معانی فخیم ذکر شده است». (۲) ۱. أنعام: ۳۸ ۲. نحل: ۸۹ ۳. قرطبی؛ الجامع لأحکام القرآن، ۶: ۴۲۰ ۴. سعدی؛ تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنّان، ۴: ۲۳۰ با اثبات جاودانگی قرآن، سرمدیت اصل شریعت و احکام عملی آن نیز ثابت می‌‌‌شود: ﴿إنّا نحنُ نَزَّلنا الذِّکرَ و إنّا لَهُ لحَافظُونَ﴾ (۱) «ما خود قرآن را فرستاده‌‌‌ایم و خود ما پاسدارآن می‌باشیم (و تا روز رستاخیز آن را از دستبرد دشمنان و از هرگونه تغییر و تبدیل زمان محفوظ و مصون می‌‌‌داریم». ﴿لا یأتِیِه الباطلُ مِنْ بینِ یَدَیهِ و لا مِنْ خَلفِهِ﴾ (۲) «هیچ‌‌‌گونه باطلی، از هیچ جهتی و نظری، متوجه قرآن نمی‌‌‌گردد». ﴿هُوَ الّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ و لَو کَرِهَ المُشرِکُونَ﴾ (۳) «خداست که پیامبر خود (محمّد) را همراه با هدایت و دین راستین (به میان مردم) روانه کرده است تا این آیین (کامل و شامل) را بر همه‌ی آئین‌ها پیروز گرداند، هر چند که مشرکان نپسندند». از یک سو معتقدیم که اسلام ویژه‌‌‌ی عصر و زمان معین و گروهی خاص و مکان محدودی نیست و تمام پهنه‌‌‌ی زمان و مکان و گستره‌ی بیکران هستی، قلمرو اسلام است. از دیگر سو، هر روز موضوع تازه‌‌‌ای در جوامع بشری پیدا می‌شود و حکم تازه‌‌‌ای را می‌‌‌طلبد که باید فقه جوابگوی آن باشد، چه، از بررسی اصول کلّی اسلام درمی‌‌‌یابیم که این آیین جهان‌‌‌شمول بوده و هیچ‌‌‌یک از جنبه‌‌‌‌های حیات بشر را وانگذاشته است، از این‌‌‌رو در عصری فقیهان به مطالعه‌‌‌ی دقیق و عمیق در مبانی فقهی، قواعد فقهی و اصولی پرداخته‌‌‌اند و دیدگاههای گوناگونی عرضه داشته‌‌‌اند. ابن خلدون در مقدمه‌‌‌ی خود می‌‌‌گوید: «احوال جهان و ملت‌ها و فواید و عقاید آنان، به یک صورت و روش ثابت باقی نمی‌‌‌ماند، بلکه با گذشت زمان دگرگون می‌شود و این دگرگونی همانگونه که در مورد اشخاص و اوقات و شهر‌ها دیده می‌‌‌شود، در همه‌‌‌ی آفاق بیکران هستی و در همه‌‌‌ی زمان‌ها و دولت‌ها جریان دارد. این سنّت الهی است که در میان بندگانش جاری است». (۴) ۱. حجر: ۹ ۲. فصلّت: ۴۲ ۳. التوبه: ۳۳، الفتح: ۲۸ و الصف: ۹ ۴. ابن خلدون؛ مقدمة تاریخ، ص۲۸ امام إبن القیّم می‌‌‌گوید: «احکام دو گونه‌‌‌اند: گونه‌‌‌ای تغییر ناپذیر، ابدی و فرای زمان و مکان و اجتهاد اندیشمندان، مانند: وجوب تکلیف، حرام بودن محرّمات، حدود و کیفرهای شرعی و... که نوگریز و اجتهاد ناپذیرند. گونه‌‌‌ی دوم: احکامی‌هستند که بنابر اقتضای مصلحت و ضرورت‌‌‌‌های زمانی و مکانی و شرایط موجود، تن به تغییر می‌‌‌دهند، مانند: میزان، شیوه و چگونگی تعزیرات که شارع بنابه مصلحت، به صورت قطعی آن‌ها را مشخص نکرده و در مورد آن‌ها قائل به تنوع و دگرگونی می‌‌‌باشد». وی پس از ذکر نمونه‌‌‌‌هایی از اجرای عملی این امر در سنّت پیامبر (صلی الله علیه و سلم) و روش خلفای راشدین (رضی الله عنهم) چنین ادامه می‌‌‌دهد: «و این بابی است گسترده که بیشتر مردم در آن به اشتباه افتاده‌‌‌اند و احکام ثابت، ضروری و تغییرناپذیر را، با تعزیرات که بود و نبود آن‌ها به مصلحت و اقتضای شرایط بستگی دارد، اشتباه گرفته‌‌‌اند و هر دو را در هم آمیخته‌‌‌اند». (۱) رویداد‌ها سیل‌‌‌آسا و مسایل نو‌‌‌پیدای عصر کنونی نیز که نیاز به تلاش و تکاپوی نوینی دارند، فقیهان و نظریه‌‌‌پردازان معاصر را بر آن داشته تا نظریات و تولیدات علمی‌بیشماری در پهنه‌‌‌ی اینگونه مسایل ارایه دهند، این تکاپو که از آن با عنوان سنّت‌‌‌گرایی و نوسازی یاد می‌‌‌شود، نماد‌ها و دلایل فراوانی دارد که می‌‌‌توان آن‌ها را در منابع اسلام، شریعت و تاریخ آن یافت. ثبات و سنت‌‌‌گرایی در منابع اصلی، نصّی و قطعی و قانونگذاری که عبارتند از: قرآن و سنت نبوی، جلوه‌‌‌گر می‌باشند. قرآن سرچشمه‌‌‌ی اصلی و قانون اساسی و سنت تفسیر نظری و بیان عملی قرآن بوده و هر دو منبع الهی و معصوم می‌باشند، لذا هیچ مسلمانی حقّ رویگردانی از آن‌ها را ندارد: ﴿قُلْ أطیعُوا اللهَ و أطیعُوا الرَّسُولَ﴾ (۲) «بگو: از خدا و پیامبر (صلی الله و علیه و سلم) اطاعت کنید». ﴿إنَّما کانَ قولُ المؤمنینَ إذا دُعوا إلی اللهِ و رسولِهِ لِیَحُکمَ بینَهُم أنْ یَقُولُوا سمَِعنا و أَطَعْنا﴾ (۳) «مؤمنان هنگامی‌که به سوی خدا و پیامبرش فراخوانده شود تا میان آنان داوری کند، سخنشان تنها این است که می‌‌‌گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم». ۱. إبن قیم جوزی؛ إغاثة اللهفان، ج۱، صص ۳۴۶تا۳۴۹ به نقل از الخصائص العامة للإسلام، ص ۲۰۵ ۲. نور: ۵۴ ۳. نور: ۵۱ تجددگرایی در منابع اجتهادی که میان فقهای مسلمان در میزان حجیّت و اعتبار استدلالی آن‌ها اختلاف نظرهای گسترده و فراوانی وجود دارد، نمود پیدا می‌‌‌کند، مانند: إجماع، قیاس، استحسان، مصالح مرسله، قول صحابی، احکام شرایع پیشین و دیگر منابع اجتهادی و روشهای استنباط. (۱) از این رو، اندیشمندان اسلامی‌بر اساس نیازهای ثابت و متغیّر انسانی، احکام اسلامی‌را به دو دسته‌‌‌ی ثابت و متغیّر تقسیم کرده‌اند. ثابت و متغیر یا مطلق و نسبی دو بعد اساسی پایایی شریعت اسلامی‌و از بایسته‌های آن به شمار می‌رود، چه، شریعت الهی از آغاز بعثت تا روز رستاخیز عهده‌‌‌دار تأمین مصالح بشری بوده و هست. احکام ثابت به نیازهای ثابت و احکام متغیر به نیازهای متغیر ارتباط دارند متغیّرات قابل تطور و دگرگونی هستند که حرکت آن‌ها نیز روی مدار ثوابت است، رمز پایداری احکام ثابت در ثبات آن‌ها و عامل پیدایی احکام متغیر در سیّال بودن آنهاست. ابزارهای قانونگذاری آن در شریعت اسلام، احکام ثانویه و ابزار قانونگذاری ثوابت، احکام ثابت شریعت است. (۲) ۱. دکتر یوسف قرضاوی؛ الخصائص العامة للإسلام، صص۲۰۳ و۲۰۴ ۲. اسلام حقیقت و واقعیتی است ثابت، اما در ارتباط با واقعیت ثابت اسلام و برای دانستن و فهمیدن و انطباق آن با زمان، نیاز به تحول و تکامل دارد و هر تحول و تکاملی نیاز به پذیرش این اصل دارد که همه چیز در حال تغییر است. علی شریعتی؛ شناخت و تاریخ ادیان، ص۱۴۴، احکام تعبّدی و آنچه بدان‌ها ملحق است، تعبّدی هستند؛ چه، فقیهان بر این اجماع دارند که این دسته از احکام اصلاً قابلیت تغییر ندارند. امّا این احکام بر خلاف احکام معاملات و احکامی‌از این قبیل است که مبتنی بر مصالح و نیازهای مردم هستند. از همین روی، متون شرعی نیز در این عرصه، عام بوده و در حدّ تعیین چهارچوب‌های کلّی است. مدکور؛ مدخل الفقه الإسلامی، ص۱۰۲ بی‌تردید انسان دارای نیازهای فطری ثابتی است که احکام ثابت شریعت پاسخگوی همین جنبه‌ی پایدار زندگی بشر است؛ مانند نیاز به عبادات، نیاز به آزادی و امنیت و نفی تبعیض، تأمین حداقل رفاه و... در همین حال به مرور زمان و شیوه‌‌‌ی زندگی انسان‌ها و نیز ارتباطات اجتماعی و نهادهای جامعه تغییر و تحول فراوانی به خود دیده است و آدمی‌نیز پیوسته روابط تازه و پیچیده تری با پیرامون خود پیدا می‌‌‌کند، در چنین شرایطی مجتهد با استفاده از مکانیزم اجتهاد به عنوان نیروی محرّک اسلام به کشف ادله‌ی احکام - در عین وفاداری به اصول ثابت- اقدام می‌نماید و نیازهای نسل نو را به شیوه‌ای معقول و در پرتوی منقول پاسخ می‌دهد. پذیرش اینکه دین به نوع خاصّی از شکل زندگی یا لباس یا... تقدس نبخشیده نه تنها باعث نقصان دین نیست، بلکه یکی از عوامل پایداری و انعطاف پذیری و تطبیق آن بر جوامع مختلف است. «دکتر صبحی صالح در فصل پنجم کتاب «معالم الشریعة الإسلامیة» زیر عنوان «روح الشریعة الإسلامیة» مبانی هماهنگی شریعت با شرایط نوین را برمی‌‌‌شمارد و با آنکه بر عصمت و ثبات احکام قرآن و سنت نبوی تأکید می‌‌‌ورزد ولی اصرار دارد که این مطالب با دگرگونی و تغییر شرایط در حیات بشری منافاتی ندارد؛ چه، از بررسی شریعت الهی دو حقیقت اساسی روشن می‌شود، نخست آنکه دین تنها دربردارنده‌‌‌ی قواعد و احکام کلی و اساسی و نیز نمونه‌‌‌‌هایی از تطبیق آن قواعد و احکام کلّی بر وقایع جزیی است. دوم آنکه سکوت شارع از بیان احکام در بیشتر در فروع، قانونی معنادار و جهت حفظ سازگاری میان انسان و شرایط زمانی و مکانی است. بدین‌‌‌سان می‌‌‌توان میان نوگرایی با ساختار قانونی که ناظر به اوضاع زمانی و مکانی است و روح شریعت که ناظر به حقایق بنیادی و جاودان است، آشتی و سازش برقرار کرد». (۱) بدین‌‌‌سان قابلیت پایان‌‌‌ناپذیری شریعت اسلامی‌در راستای رشد و توسعه‌ی همه جانبه‌‌‌ی بشریت بر همگان روشن می‌‌‌شود، (۲) ۱. صبحی صالح؛ معالم الشریعة الإسلامیة، ص ۵۷ به بعد ۲. یکی از عواملی که مانع رشد و حرکت اسلام شد و از اسلام خلّاق و پرشور یک اسلام ضعیف و سطحی و راکد ساخت؛ مرگ روح اجتهاد در اسلام بود، که دیگر اسلام با روح زمانه پیشرفت نکرد و درجا زد. اجتهاد، اسلام را با زمان هماهنگ و همنوا می‌‌‌ساخت. اجتهاد در جستجوی حقایق اسلام بود و سعی می‌‌‌کرد بر اساس تحوّل و تکامل نیاز‌ها، احکام جدید را استنباط کند و از کهنه شدن اسلام جلوگیری به عمل آورد. علی شریعتی؛ چه باید کرد؟، ص ۳۷۹. چنانچه اجتهاد در دین متوقّف شود، نه تنها کوشش پیامبر عالیقدر-صلی الله علیه و سلم- بی‌‌‌ثمر می‌‌‌ماند، چه، فرهنگ اسلامی، بلکه اساساً اسلام از مسیر تاریخ و تکامل بر کنار می‌‌‌شود... فرهنگی است متحرک و سازنده و همواره انسان را در راه پیشروی و تقدّم در همه‌‌‌ی جوانب گوناگون و تطوّر عقلی تشویق می‌‌‌کند و هر اکتشاف جدید و شناسایی رمزی از رموز طبیعت را جزء هدف خلقت انسان و کمال او می‌‌‌شناسد. پرده‌‌‌برداری از اسرار طبیعت در قاموس فرهنگ اسلامی‌راهی به سوی شناسایی پروردگار شناخته شده و سیر در این راه به عنوان اساس دعوت پیامبر (ص) یک عبادت و نزدیکی به خدا و کمال انسانی لازم شمرده شده است. (۱) … اکرم-صلی الله علیه و سلم- تقویت عقل و آزادی آن از خمودگی و تقالید ومواریث جاهلیت بود و همی‌‌‌کوشید تا انسان را به خودش بشناساند و قدرت و سرمایه‌ی معنوی‌‌‌اش را به وی بنمایاند و آنچه را موجب استقلال فکر و شخصیت است با آیات بیّنات و دستورات عملی بیان کرد. پس از آن درهای کوشش و اجتهاد در ابواب مختلف فقهی را بر اساس کتاب و سنّت به روی هم باز گذارد. محمد باقر صدر؛ اسلام و فرهنگ قرن بیستم، ص۴۴ ۱.‌‌ همان منبع پیشین، ص ۳۹ ثوابت کدامند؟ اصول ثابت و همگانی، قوانینی ابدی و همیشگی هستند که دگرگونی بدان‌ها راه ندارد. به دیگر سخن، آن قسمت از مسائل اخلاقی، و شئون اجتماعی و قوانین مدنی و جزائی، که از اصول فطری و غرایض ثابت انسانی مایه می‌گیرد و طبعاً در همه جوامع و اجتماعات یکسان است، قوانین مربوط به آن در اسلام ثابت و فرای زمان و مکان است و جزئیات آن در اسلام پیش بینی شده است، زیرا هر انسانی دارای یک سلسله غرایض و روحیات و خواسته‌‌‌‌های درونی است که معرّف وجود او بوده و او را از حیوانات جدا می‌سازد، و این غرایض و امور فطری جزء حقیقت وجود او است، و با گذشت زمان هرگز تغییر نمی‌پذیرد. (۱) قرآن در باب اینکه تمام اصول اساسی جهان‌‌‌بینی اسلامی‌و اخلاق و روابط عادلانه و... را در خود دارد، می‌‌‌فرماید: ﴿و تمّت کلمةُ رَبِّکَ صِدقاً وَ عَدلاً لا مُبدِّلَ لِکَلماتِهِ﴾ (۲) «فرمان پروردگار تو صادقانه و دادگرانه انجام می‌پذیرد و هیچ‌‌‌کس نمی‌‌‌تواند فرمان‌‌‌‌های او را دگرگونه کند (و جلوی دستورات او را بگیرد)». صاحب کتاب «الموافقات» در بیان اصول و احکام ثابت اسلام می‌‌‌نویسد: «هیچ گونه ابطال، تخصیص، تقیید و ازاله‌‌‌ای در اصول بنیادین دین بنابر احوال مکلفین و شرایط زمان و مکان صورت نمی‌‌‌گیرد و هر آنچه سبب، شرط، واجب، مندوب و... بنیان شده باشد،‌‌ همان خواهد بود». اصول ثابت، نه تنها از نظر اسلام تغییر پذیر نیست، بلکه در همه‌‌‌ی زمان‌ها باید جزء اصول زندگی بشر قرار گیرد و جنبه‌‌‌ی فطری دارد و از آنجایی که این فطرت تحت هر ظروف و شرایطی ثابت و پایدار است هیچ‌‌‌گونه تغییری در آن روی نمی‌‌‌دهد، ۱. اصل تطابق دستگاه تشریع با دستگاه تکوین (اصل فطری بودن احکام): بینش‌‌‌‌ها و گرایش‌‌‌‌های همگانی و همیشگی بشر را فطرت او نامیده‌اند که طبعاً در دو زمینه‌‌‌ی عقل نظری و عملی یافت می‌شود- و البته با غرایز بشر و سایر حیوانات متفاوت است- این فطریات از آنجا که تعبیه‌‌‌ی دستگاه آفرینش در بعد تکوینی انسان است، می‌‌‌بایست با تمهیدات قانونگذاری آفریدگار در بعد تشریعی هماهنگ افتد و این از خصوصیات دین کامل است که احکام آن و ملاکهای این احکام با گرایش‌‌‌‌های ذاتی-فطری و متعالی انسان در تضاد نیافتد. این را همچنین می‌توان مقارنت و تطابق اراده‌‌‌ی تشریعی و تکوینی خداوند نامید. سعید رحیمیان؛ فقه و زمان، ص۳۹، برای تفصیل بیشتر بنگرید به: سید قطب؛ هذا الدین، ص ۳ تا ص ۱۴ ۲. الأنعام: ۱۱۵ ۳. شاطبی؛ الموافقات، ۱/۷۸و۷۹ با اندکی تلخیص. پس، این سنن و نظاماتی که بر اساس فطرت پایه گذاری شده، همواره و در شرایط مختلف به همین صورت پایدار و جاوید خواهد ماند و کسی نمی‌تواند با عناوینی چون تجدید، پیشرفت، نوآوری و... متعرض آن‌ها شود؛ مثلاً انسان یک موجود اجتماعی است، که برای زندگی دسته جمعی آفریده شده است. و همچنین او در زندگی خود به تشکیل خانواده نیاز دارد و بدون این اجتماع کوچک، زندگی طبیعی وی امکان‌‌‌پذیر نیست. از این رو، اصل زندگی انسان بصورت جمعی، جزء حقیقت وجود او بوده و هرگز از وی جدا نمی‌گردد؛ در این صورت قوانین مربوط به برقراری نظم و عدالت اجتماعی و روابط حقوقی افراد، و وظایف زن و شوهر در برابر یکدیگر، همواره باید ثابت و ابدی باشد. زیرا جامعه‌‌‌ی انسانی با تمام تحولات و تغییراتی که دارد هرگز اصل «اجتماعی» بودن انسان را تغییر نمی‌دهد، بنابراین قوانینی که برای حفظ اجتماعی بودن وی تنظیم می‌‌‌گردد، هرگز تغییر نخواهد پذیرفت. همچنین زندگی انسان برخلاف جانداران دیگر مانند: زنبور عسل و مورچه که زندگی دسته جمعی دارند، براساس قانون تکامل نهاده شده است، لذا قوانین مربوط به اصول تکامل اجتماع باید همیشه ثابت و لایتغیّر باشد. علاقه‌‌‌ی پدر و مادر به کودکان یک علاقه‌‌‌ی فطری و طبیعی است، بر این اساس حقوقی مانند: ارث و تربیت و... که وضع می‌گردد، باید ثابت و ابدی باشد. دراین موارد نمونه‌های فراوان دیگری، وجود دارد که بیان می‌‌‌دارد اساس قوانین اسلامی‌را فطرت و غریزه ثابت و پایدار انسان تشکیل می‌‌‌دهد؛ و در این صورت باید قوانین مربوط به آن‌ها، ابدی و دائمی‌باشند، زیرا درست است که شکل اجتماع در هر عصر دگرگونی پیدا می‌‌‌کند، ولی انسان قرن بیستم از نظر فطرت و روحیه و غریزه و تمایلات ثابت طبیعی مثل‌‌ همان انسان قرن دهم است و انسانیّت و مشخصات و روحیّات هر دو از نظر کلّی یکی است و هرگز غرایز و مشخصات وجودی آن‌ها دگرگون نشده است. از این رو، اسلام برای اجتماع، اصول حقوق افراد، روابط عمومی‌مردم، روابط خانوادگی، ازدواج، تجارت، و مسائل مالی و مانند آن‌ها، قوانین ثابتی وضع نموده است. علاوه بر این برخی کار‌ها مصالح و مفاسد فردی و اجتماعی ثابت و پایداری دارند که با گذشت زمان تغییر نمی‌‌‌پذیرند و طبعاً باید قوانین ثابت و همیشگی داشته باشد؛ مثلاً دروغ، خیانت، و بی‌بند و باری همواره زشت و تباه کننده اجتماع بوده و هست؛ از این نظر باید تحریم و ممنوعیت آن‌ها ابدی و دائمی‌باشد، زیرا گرچه شکل اجتماع تغییر می‌‌‌کند ولی زیان این اعمال‌‌ همان است که قبلاً بوده است، همچنین قوانین مربوط به تهذیب نفس و فضایل اخلاقی و سجایای انسانی، مانند: وظیفه‌شناسی، نوعدوستی، و رعایت عدالت و... باید دائمی‌و همیشگی باشد و تغییر و تبدیل در آن‌ها راه پیدا نکند، بنابراین قانون مربوط به چهارده قرن پیش در اینگونه مسائل و موارد دیگری که براساس فطریات و غرایز انسانی است، با یک بینش خاصّ که مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و ارزیابی غرایز او وضع شده است، خواهد توانست جهان کنونی و همچنین اجتماعات آینده را به بهترین شیوه اداره کند. متغیّرات کدامند؟ اصول و مقرّرات متغیّر و متحوّلی هستند که با مقتضیّات زمان و مکان (۱) تغییر پیدا می‌‌‌کند. یعنی آن دسته از مقرّراتی که مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی است و به نسبت جوامع مختلف، متفاوت است؛ برای آن‌ها در قوانین اسلام اصول کلّی مشخص شده که با توجه به آن‌ها باید جزئیات آن طبق نیازمندیهای اعصار و قرون و جوامع مختلف توسط محقّقان اسلامی‌تعیین گردد، این دسته احکام بیشتر در رویدادهای اقتصادی و اجتماعی رخ می‌‌‌نمایاند. زیرا بشر علاوه بر غرائز ثابت و لایتغیر، دارای شرایط زمانی و مکانی است که با دگرگونی آن‌ها وضع او نیز تغییر خواهد نمود، در این صورت جملگی مقررات مربوط به این موضوع، باید در حال تغییر باشد؛ از این نظر، در اسلام برای این نوع موضوعات، احکام خاصی وضع نشده است و احکام آن‌ها همواره تابع شرایطی است که در پیرامون وجود دارد. فرجام سخن اینکه مسایل فرعی و حاشیه‌‌‌ای دین که نصّ قطعی الدلاله و صریحی درباره‌‌‌ی آن‌ها نیامده مانند: مسایل روزمره‌ی اقتصادی و فرهنگی و اداری و صنعت و... با حفظ اصول و ارزشهای آن‌ها از طریق اجتهاد و تحقیقات علمی‌کار‌شناسانه و درک مقاصد شریعت قابل تغییر و دگرگونی هستند. ۱. تفکر همسازگرایی اسلام با شرایط زمان و مکان، اندیشه‌‌‌ای است که در دوره‌‌‌ی بیداری اسلامی‌پدیدار گشته و اولین جرقه‌‌‌‌های آن در ذهن شهید سید ‌‌‌قطب، رشید‌‌‌رضا، محمد‌‌‌عبده درخشید و توسط اندیشمندانی چون شلتوت، قرضاوی، غزالی مصری تداوم یافت؛ مقتضیات زمان و مکان یعنی رویدادهایی که در یک دوره پیش می‌آید و نیازهایی پدید می‌آورد و زندگی مردم را تحت تأثیر خود قرار می‌‌‌دهد. با توجه با ظروف و شرایط مجتهد این دسته از احکام را تغییر می‌‌‌دهد و با زمانه سازگار می‌‌‌سازد. از اقسام تأثیرات زمان و مکان می‌‌‌توان موارد زیر را نام برد: دگرگونی ارزشهای اخلاقی؛ مانند: روابط میان زن و شوهر عوامل جغرافیایی و تحولات مکانی؛ مانند: رسیدن دختران به سن بلوغ پیشرفت علوم و تکنولوژی؛ مانند: رفع عیوب نکاح به وسیله‌ی دانش پزشکی تغییر زمینه‌ی اجرایی قانون؛ مانند: بردگی ۲. قرآن شدیداً صدور حکم بدون پشتوانه‌‌‌ی شرعی و با تبعیت از هوی را منع می‌‌‌کند: ﴿و أن أحکُم بینَهم بما أنزلَ اللهُ و لا تَتَبِّع أهواءَهم و احذرهم أن یفتنُوکَ عَن بعضِ ما أنزَلَ اللهُ إلیکَ﴾ المائده: ۴۹ «در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده است و از امیال و آرزوهای آنان پیروی مکن، و از آنان برحذر باش که (با کذب و حق‌‌‌پوشی و خیانت و غرض‌‌‌ورزی) تو را از برخی چیزهایی که خدا بر تو نازل کرده است به دور و منحرف نکنند». غزالی در المستصفی از متغیّرات به «ما لا نصّ فیه» تعبیر می‌‌‌کند و می‌‌‌نویسد: «در واقعه‌‌‌ای که نصّی در آن نیست حکم معینی وجود ندارد که مجتهد از طریق ظنّ دنبال آن برود. بلکه حکم، تابع ظنّ مجتهد است و به تعبیر دیگر: حکم خداوند متعال بر هر مجتهدی‌‌ همان است که بر ظنّ او غالب می‌شود و رأی مختار ما (غزالی) نیز همین بوده و قاضی (ابوبکر باقلانی) نیز همین عقیده را پذیرفته است». (۱) دکتر قرضاوی عرصه‌ی ثوابت و متغیرات را این‌‌‌گونه تعریف می‌‌‌کند: «مقاصد و اهداف شارع ثابت، ولی اسباب و روش‌‌‌‌های تحقق آن متغیر است، اصول و کلیّات دین ثابت و فروع و جزئیات قابل دگرگونی است، ثبات مربوط به اصول اساسی دین و اخلاق و تجدّد ودگرگونی مربوط به امور دنیوی و عملی است». (۲) ضرورت اجتهاد نیز از اینجا روشن می‌شود، بدین معنی که در هر عصری باید افراد کار‌شناس احکام مسایل متغیر را از اصول ثابت اسلامی‌استخراج کنند. زیرا با استفاده از مکانیزم اجتهاد و به کارگیری نیروی خدادادی اندیشه و تفکر است که می‌‌‌توان پاسخگوی پرسش‌‌‌‌های فراوان و نیازهای نوخاسته‌‌‌ی جامعه بود، به بیانی دیگر این مسایل در پرتوی اصول تعریف شده‌‌‌ی شریعت و با پالایش و بازنگری و نیز در نظر گرفتن عرف، مصالح و مفاسد، عدم تعارض با ثوابت و... حلّ می‌شود، بنابراین از این نظر خلأ قانونی وجود ندارد. (۳) فرجام سخن: اسلام تنها شریعتی است که برنامه‌ی تکامل واقعی حیات را برای بشریت به ارمغان آورده بشریت است و تمام جوانب مختلف زندگی انسان از جمله دانش، سیاست، اقتصاد، اجتماع،... را در ضمن قواعدی فراگیر و همگانی در خود گنجانده است، از این‌‌‌رو اهمیت اجتهاد و تلاش برای تجدید و لزوم آن برای استمرار و بایستگی شریعت بیش از پیش آشکار می‌-شود، چه، مجتهد یا نظریه‌‌‌پرداز با در نظر گرفتن این قواعد و اصول شمول‌‌‌دار، حکم تغییرات نوین را مشخص نماید و بدین‌‌‌سان اسلام را با همراه با دیگر تحولات و تغییرات جامعه، همسو و هماهنگ می‌‌‌سازد و تبلیغاتی که شعار انحصار دین در محدوده‌ی مناسک دینی و عبادات ظاهری و راندن آن از گستره‌ی حیات را سر می‌دهند، ریشه‌کن می‌نماید.
منابع:
۱) غزالی؛ المستصفی، ۲/۲۶۳، زرقاء؛ شرح القواعد الفقهیة، ص۲۲۷ و ابن القیم؛ أعلام الموقعین، ۳/۵
 ۲) یوسف قرضاوی؛ الإسلام و العلمانیة وجهاً لوجه، ص ۱۵۱ ۳. برای مطالعه‌‌‌ی بیشتر بنگرید به: محمد سعید رمضان بوطی؛ ضوابط المصلحة فی الشریعة الإسلامیة، طه جابر العوانی؛ مقاصد الشریعة، دکتر حسین صابری؛ فقه و مصالح عرفی پانوشت‌ها: ۱) آمدی، سیف الدین؛ الإحکام فی أصول الأحکام: بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۴ق ۲) ابن خلدون، عبدالرحمن؛ مقدمة التاریخ: بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۳۹۸ق
۳) احمیدان، زیاد محمد؛ مقاصد الشریعة الإسلامیة: بیروت، مؤسسة الرسالة ناشرون، ۱۴۲۹ق
۴) الهامی، داوود؛ اسلام دین جهانی و جاودانگی: قم، دارالتبلیغ، بی‌‌‌تا
۵) پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌‌‌ی اسلامی؛ فصلنامه‌‌‌ی تخصصی فقه و حقوق: تهران، سال اول، شماره‌‌‌ی سوم
۶) الجوزیة، ابن القیم؛ أعلام الموقعین عن رب العالمین: بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۶ق
۷) جولد‌‌‌تسهیر، اجناس؛ العقیده و الشریعة فی الإسلام: بیروت، دارالرائد‌‌‌ العربی، ۱۹۴۶م‌‌‌
۸) حکیم، سید محمد تقی؛ الأصول العامة للفقه المقارن: قم، مجمع جهانی اهل بیت، ۱۴۱۸ق
۹) خسرو پناه، عبدالحسین؛ اسلام و نیازهای زمان: مجله‌ی تخصصی کلام اسلامی، سال پنجم، شماره‌ی دوازدهم
۱۰) خلاف، عبدالوهاب؛ مصادر التشریع فی ما لا نصّ فیه: کویت، دارالقلم، ۱۹۷۲ق
۱۱) ــــــــــــــ؛ علم أصول الفقه: کویت، دارالقلم، ۱۹۸۳ق
۱۲) رحیمیان، سعید؛ فقه و زمان: شیراز، نوید شیراز، ۱۳۷۹ش
۱۳) ریسونی، احمد/ باروت، جمال؛ گفتگوهایی برای قرن جدید: اجتهاد (متن، واقعیت، مصلحت): ترجمه‌‌‌ی: محمد محّق: مشهد، به نشر، ۱۳۸۵ ش
۱۴) زرقاء، محمّد؛ شرح القواعد الفقهیة: دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۹ق۱۴
 ۱۵) زیدان، عبدالکریم؛ الوجیز فی أصول الفقه: بیروت، الرسالة، ۱۴۲۷ق
۱۶) الزین، سمیح عاطف؛ الإسلام و ثقافة الإنسان: بیروت، دارالکتاب اللبنانی، ۱۹۳۳م
۱۷) سعدی، عبدالرحمن بن ناصر؛ تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنّان: ریاض، دارالسلام، ۱۴۲۲ق
۱۸) شاطبی، حافظ ابواسحاق ابراهیم؛ الموافقات فی أصول الشریعة: بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ق
۱۹) شریعتی، علی؛ شناخت و تاریخ ادیان: تهران، البرز، بی‌تا
۲۰) ـــــــــــ؛ چه باید کرد؟: تهران، قلم، ۱۳۷۳ش
۲۱) شوکانی، محمد بن علی؛ إرشاد الفحول إلی تحقیق الحقّ من علم الأصول: دمشق، دارالکلم الطیّب، ۱۴۲۷ق
۲۲) صالح، صبحی؛ الإسلام و مستقبل الحضارة: بیروت، دارالشوری، ۱۹۹۰ق
۲۳) ـــــــــــ؛ معالم الشریعة الإسلامیة: بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۲ق
۲۴) صدر، محمد باقر؛ اسلام و فرهنگ قرن بیستم: ترجمه‌‌‌ی: علی حجتی کرمانی: تهران، آوند دانش، ۱۳۷۹ش
۲۵) العالم، یوسف حامد؛ المقاصد العامة للشریعة الإسلامیة: قاهره، دارالحدیث، بی‌تا
۲۶) عویس، عبدالحلیم و دیگران؛ موسوعة الفقه الإسلامی‌المعاصر: قاهره، دارالوفاء، ۱۴۲۶ق
۲۷) غزالی، امام محمد؛ المستصفی: بیروت، دارالفکر، بی‌تا
۲۸) قرضاوی، یوسف؛ الإسلام و العلمانیة وجهاً لوجه: بیروت، الرسالة، ۱۴۱۷ق
۲۹) ــــــــــــــ؛ الخصائص العامة للإسلام: قاهره، مکتبة وهبة، ۱۴۰۹ق
۳۰) قرطبی، محمد بن احمد؛ الجامع لأحکام القرآن: بیروت، مؤسسة التأریخ العربی، ۱۴۰۵ق
۳۱) قطب، سید؛ فی ظلال القرآن: بیروت، دارالشروق، ۱۴۱۷ق
۳۲) مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی؛ مجله‌ی اندیشه‌ی تقریب: تهران، سال دوم، شماره‌‌‌ی پنجم
۳۳) محمد عاشور، مجدی محمد؛ الثابت و المتغیر فی فکر الإمام أبی إسحاق الشاطبی: الإمارات المتحدة العربیة-دبی، دارالبحوث الإسلامیة و إحیاء التراث، ۱۴۲۳ق
۳۴) مدکور، محمد سلام؛ مدخل الفقه الإسلامی: قاهرة، الدارالقومیة، ۱۳۸۴ق
۳۵) مطهری، مرتضی؛ اسلام و نیازهای زمان: تهران، صدرا، ۱۳۸۶ش
۳۶) مودودی، أبوالأعلی؛ مبادی اسلام و فلسفه‌ی احکام: ترجمه‌‌‌ی: غلامرضا سعیدی: تهران، احسان، ۱۳۷۶ش
۳۷) نعمتی، احمد؛ اجتهاد و سیر تاریخی آن: تهران، احسان، ۱۳۷۶ش پایان